سفارش تبلیغ
صبا ویژن
 
تلاطم خاموش
درباره وبلاگ


شاید اگر امروز بشنوی که امام در صد کیلومتری است آرام نگیری و بدوی, ولی هنگامی که پخته شدی اگر هم بدانی امام در بیست متری توست جرأت رفتن نداری, که مبادا وجود تو, حضور تو, نگاه تو, حرکت دست و پای تو, بی حساب باشد و رنج امام...
جمعه 89 دی 24 :: 3:33 عصر ::  نویسنده :

یا حبیب من لا حبیب له

این روزها چقدر سنگین شده اند و جانکاه، دنیا چقدر تنگ و حقیر شده است، دلم به پهنای آسمان غم گرفته قم گرفته است، در و دیوار قم ندبه می کنند و قم کوفه کوچک،...

یا بن فاطمه (عج)

به گریه های بدون صدا دلم تنگ است... قسم به ندبه «آقا بیا» دلم تنگ است...

کاش که بیاید، لحظه ها مضطربند، عقل ها و دلها آشفته اند، دیگر هیچ چیز یارای آرام کردن این عقل و دل آشفته را نیست،

یا بن زهرا (عج)

اگر تو دیر بیایی تباه خواهم شد... اسیر پنجه زشت گناه خواهم شد...

گاهی اوقات با خودم می گویم خوشا به حال عنوان بصری... خوشا به حال سلمان فارسی... خوشا به حال مقداد... خوشا به حال عمار یاسر...

سلمان فارسی چه کرد که شد منا اهل البیت...

عمار یاسر چه کرد که مولا امیر المومنین در شهادتش برای او روضه خواند...

و من کجای ماجرایم....

دلم تنگ است... دلم بهر پیامبر خدا محمد(ص) تنگ است... دلم بهر دختر رسول خدا(س) تنگ است...

باز تاریخ غمبار شیعه را مرور می کنم دلم ارغوانی می شود....

کوفه... نخلستان... چاه...

مدینه... سقیفه... کوچه هایش...

عراق... بیابان... صحرای تف...

ما فقط شنیده ایم... فقط شنیده ایم... به امام زمانمان چه می گذرد....

می ترسم که او هم مثل جدش سر در میان چاه برده باشد...

اگر با درد هجرت سر نمی کردم چه می کردم...

تحمل بر فراقت گر نمی کردم چه می کردم...

صلوات عاشقانه و مضطرانه...




موضوع مطلب : عمار, مقداد, سقیفه